- طرح افکندن
- طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
معنی طرح افکندن - جستجوی لغت در جدول جو
- طرح افکندن
- پی افکندن بنیان نهادن (عمارت و جز آن)
- طرح افکندن ((~. اَ کَ دَ))
- بنیان نهادن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
به طمع انداختن تطمیع کردن
به میان آوردن
فرو انداختن به پایین افکندن
ایجاد گره کردن، مشکل کردن امری را سخت کردن کاری را یا گره افکندن بر دل. غمگین ساختن
لرت افکندن
ته نشین شدن درد شراب
به میان آوردن
بال و پر ریختن مرغان پر ریختن، مانده شدن عاجز شدن مقهور شدن
کنایه از اظهار خوف، عجز و زبونی کردن، پر ریختن