جدول جو
جدول جو

معنی طرح افکندن - جستجوی لغت در جدول جو

طرح افکندن
طرح ریختن، بنیان نهادن، پی افکندن
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
فرهنگ فارسی عمید
طرح افکندن
(خوَرْ / خُرْ دَ)
پی افکندن. بنیاد نهادن:
پادشاهی که طرح ظلم افکند
پای دیوار ملک خویش بکند.
سعدی.
- طرح عمارت افکندن، بنیان نهادن بنا.
و رجوع به مجموعۀ مترادفات ص 239 شود
لغت نامه دهخدا
طرح افکندن
پی افکندن بنیان نهادن (عمارت و جز آن)
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
طرح افکندن
((~. اَ کَ دَ))
بنیان نهادن
تصویری از طرح افکندن
تصویر طرح افکندن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فرا افکندن
تصویر فرا افکندن
به میان آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پر افکندن
تصویر پر افکندن
کنایه از اظهار خوف، عجز و زبونی کردن، پر ریختن
فرهنگ فارسی عمید
(خوَشْ / خُشْ گُ ذَ دَ)
اطماع. تطمیع. (تاج المصادر)
لغت نامه دهخدا
(رَ / رِ دَ)
مشکل کردن. سخت کردن کاری را
لغت نامه دهخدا
(سُ رَ نِ / نَ دَ)
رسوب کردن شراب و سرکه و آب لیمو و جز آن. ته نشین شدن دردی شراب و غیره. لرت افکندن
لغت نامه دهخدا
(سُ / سِ کَ دَ)
لرد افکندن. ته نشین شدن دردی شراب. لای شراب در ته ظرف نشستن
لغت نامه دهخدا
تصویری از طمع افکندن
تصویر طمع افکندن
به طمع انداختن تطمیع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرا افکندن
تصویر فرا افکندن
به میان آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو افکندن
تصویر فرو افکندن
فرو انداختن به پایین افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
ایجاد گره کردن، مشکل کردن امری را سخت کردن کاری را یا گره افکندن بر دل. غمگین ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرد افکندن
تصویر لرد افکندن
لرت افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر افکندن
تصویر پر افکندن
بال و پر ریختن مرغان پر ریختن، مانده شدن عاجز شدن مقهور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لرت افکندن
تصویر لرت افکندن
ته نشین شدن درد شراب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرو افکندن
تصویر فرو افکندن
((فُ. اَ دَ))
به زیر انداختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فرا افکندن
تصویر فرا افکندن
((~. اَ کَ دَ))
به میان آوردن
فرهنگ فارسی معین